![]()
![](http://www.hazratzeynab.loxtarin.com/fckeditor/editor/images/smiley/msn/103.gif)
عاشورا فرا رسید: چه زود و چه سهمگین! زینب باید تحمل میکرد؛ شهادت ۷۲ یار با وفای برادر، کوچ هجده نفر از خاندان پیامبر و هجرت امید روزهای از اندوه سراسر و یادگار مادر و پدر و برادر! و تحمل کرد! آنان که همه و همه حتی حضرت سجاد، در اوج خستگیها و درماندگیها به «عمه زینب» پناه میآوردند، اکنون زینب بود و خستگیها و درماندگیها و بیپناهیها پس از آن باید به کوه گفت که استقامت را فراگیرد و به دریا فرمان داد که خروش را بیاموزد و به درختان اعلام کرد که صلابت را نظاره کنند!
عصر عاشورا آغاز رسالت او بود. آری او پیامبر بود، تنها پیامبر زن! اسیران را گردهمآورد. آتش از دامن کودکان زدود و همه را خود بر ناقهها سوار کرد ولی چگونگی سوار شدن خود عمه زینب _ ناموس پروردگار _ برناقه ماند و یا شاید هیچگاه برناقهای سوار نشد. قافله را کوچاند؛ به سمت جهادی دوباره! او باید راه بسیاری را در مینوردید و پیام سرخ حسین را به گوشهای اقالیم قبله باز میرسانید تا کربلا در کربلا نماند و سر نی در نینوا خاموش نشود.
و چه پرشور حماسه آفرید؛ آن هم در شام و کوفه که رهبران آن _ اشباه الرجال: مردنمایان نامرد _ به کشتن فرزند پیامبر دلخوش میداشتند و سلطنت پوشالین خود را هزارساله میپنداشتند غافل از اینکه خطبههای شهرآشوب زینب آروارههای کاخشان را خرد خواهد کرد و در برابر همه تندبادهای فتنه و انتقام، ندای ملکوتی «مارأیت الاجمیلا» سرخواهد داد.
چگونه این ندا را سرندهد و داد برنیاورد، آن زنی که برادر، در وداع روز عاشورا به او خطاب میکند: «یا اختاه لاتنسینی فی نافله اللیل؛ خواهرم مرا در نماز شبت فراموش مکن» و برادرزاده _ امام سجاد _ نیز او را عالمه غیرمعلمه میداند. زنی که وقتی در کوفه خطبه میخواند، پیرمردهای کوفه صدای علی را دوباره میشنوند. آری صدای عدالتخواهی او، ترجمان عدالت علی است.
و پوشیده نیست که نام او حتی در قیام منتقم آل محمد _ حضرت مهدی (عج) _ تأثیر خواهد داشت. چنان که شیخ حسن سامرایی _ از واعظان مشهور سامرا _ نقل میکند که عصر جمعهای در سامرا به سرداب مقدس امام زمان مشرف شدم. غیر از من کسی در آنجا نبود. ناگاه از پشت سرصدایی شنیدم که میفرمود: «به شیعیان و دوستان من بگویید، خدا را به حق عمهام زینب قسم دهند که فرج مرا نزدیک گرداند.»
اینگونه است که نام زینب با صبر توأم میشود و «دمشق» تنها واژهای که با «عشق» هم قافیه میشود، قبلهگاه اهل دل میشود. چه خوش سروده است عمان سامانی:
زن مگو مرد آفرین روزگار
زن مگو بنت الجلال اخت الوقار
زن مگو خاک درش نقش جبین
زن مگو دست خدا در آستین![](http://www.hazratzeynab.loxtarin.com/fckeditor/editor/images/smiley/msn/72.gif)
نظرات شما عزیزان: